جدول جو
جدول جو

معنی دب کالی - جستجوی لغت در جدول جو

دب کالی
نوعی غاز، لانه ی دیو، چاه و شکاف فراخ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب کاری
تصویر آب کاری
شغل و عمل آب کار، آب دادن فلزات، محلی که در آن آبکاری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب کاری
تصویر شب کاری
کار کردن در شب
فرهنگ فارسی عمید
داناکیل، نامی که از جانب عرب بمردم حبشه داده شده است
لغت نامه دهخدا
(شَ)
عمل شب کار. رجوع به شب کار شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
صاحب طبل و دبال. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دَ لا / دُ لا)
نام شیطان. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَکْ کا)
لقب محمد بن علی دکالی سلاوی، مورخ قرن چهاردهم هجری، از اهالی مغرب اقصی. او به سال 1285 هجری قمری در سلامتولد شد و در 1364 هجری قمری در فاس درگذشت. او راست: أدواح البستان فی اخبار العدوثین و من درج بهما من الاعیان، اتحاف الملا باخبار الرباط و سلا، الدره الیتیمه فی اخبار شاله الحدیثه و القدیمه، السکک الاسلامیه، الحسبه فی الاسلام، أحوال الیهود فی المغرب و ضوء النبراس لدوله بنی وطاس. (از الاعلام زرکلی ج 7 ص 197)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
منسوبست به بکال که بطنی است از حمیر. (از سمعانی). منسوبست بقبیلۀ بکاله و بکال که دربان امیرالمؤمنین علی کرم اﷲ وجهه بود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد کامی
تصویر بد کامی
عمل بد کام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد کاری
تصویر بد کاری
بد کرداری بد عملی بد فعلی بد فعالی، شرارت، فسق فجور زنا لواط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در مالی
تصویر در مالی
مالش آلت رجولیت به دهانه شرم زن
فرهنگ لغت هوشیار
دشت وسیع
فرهنگ گویش مازندرانی
مسکن و لانه ی دیو، چاه و شکاف فراخ
فرهنگ گویش مازندرانی
برنجی که بدون آبکش و به صورت کته طبخ شود
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی موش
فرهنگ گویش مازندرانی
دوقلو
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری دو ترکه بر پشت حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی پرندگان که بر روی درختان ساخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
دست خالی، نیازمند، بی منطق، بی فکر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام نهری در کجور که آب روستای میخساز را به روستای پول می
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۲۶۲۸ متر از کوه دازنو در ارتفاعات جنوبی
فرهنگ گویش مازندرانی